۱۸ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۳۹

توسط انتشارات پیدایش؛

ترجمه پانزدهمین‌جلد «دفتر خاطرات بچه لاغرمردنی» منتشر شد

ترجمه پانزدهمین‌جلد «دفتر خاطرات بچه لاغرمردنی» منتشر شد

کتاب «ته بدبختی» به‌عنوان پانزدهمین‌جلد مجموعه «دفتر خاطرات بچه لاغرمردنی» نوشته جف کینی با ترجمه نسرین مهاجرانی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، ترجمه پانزدهمین‌جلد «دفترخاطرات بچه لاغرمردنی» نوشته جف کینی با عنوان «ته بدبختی» به‌تازگی با ترجمه نسرین مهاجرانی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

جف کینی نویسنده کودک و نوجوان در این مجموعه، خاطرات یک بچه لاغرمردنی را نوشته که خود می‌گوید «دفتر وقایع نگاری است، نه یک دفتر خاطرات. این، فکر مامانم بوده، نه من. اما اگر او فکر می‌کند که در این‌دفتر درباره احساساتم و از این چیزها می‌نویسم، پاک اشتباه کرده.» این بچه لاغرمردنی می‌گوید تنها دلیلی که قبول کرده خاطراتش را بنویسد، این است که بعدها وقتی مشهور و ثروتمند شد، این کتاب به دردش می‌خورد اما فعلاً با یک مشت کودن همکلاس است.

مخاطبان اصلی مجموعه «دفترخاطرات بچه لاغرمردنی» کودکان گروه سنی ج هستند. ترجمه چهاردهمین‌جلد این‌مجموعه فروردین ۱۴۰۰ به بازار نشر آمد و حالا در آبان ۱۴۰۱ نوبت به انتشار جلد پانزدهم رسیده است.

کتاب‌های «دفترخاطرات بچه لاغرمردنی»، «دستورات رودریک»، «آخرین ضربه»، «روزهای سگی»، «حقیقت بدترکیب»، «تعطیلات زورکی»، «موی دماغ»، «بدشانس»، «سفر پردردسر»، «مدرسه عهد بوق»، «قوز بالاقوز»، «بزن به‌چاک»، «جنگ برفی» و «ارثیه خانه خراب‌کن» عناوین اول تا چهاردهم این‌مجموعه هستند. راوی این‌مجموعه پسربچه‌ای مدرسه‌ای به‌اسم گریگوری هفلی یا گِرِگ هفلی است که خاطراتش را می‌نویسد.

ماجراهای گِرِگ و خانواده‌اش تمامی ندارند. در جلد پانزدهم هم گرگ، خسته از روزهای تکراری می‌خواهد همراه خانواده‌اش کمی ماجراجویی کند. در نتیجه به سفر می‌روند و هر بلایی که ممکن است، به سرشان نازل می‌شود؛ ازجمله سرگردانی در اقامتگاهی پر دردسر، راسوهای بدبو، سیستم فاضلاب خراب، حمام بی‌آب و ده‌ها مشکل دیگر... تازه باران هم شروع به باریدن می‌کند و اوضاع بچه‌ها خراب‌تر می‌شود.

مساله این است که گرگ و همراهانش می‌توانند با وجود این‌همه مشکل خودشان را نجات بدهند یا نه؟

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

شنبه

دیشب نور منور خرس را ترساند و وقتی جنگلبان آمد احتیاجی نبود ما را نجات بدهد و بزرگ‌ترین مشکل ما سیب‌زمینی بود که زانوی بابا را سوزانده بود.

جنگلبان گفت که ما خیلی بی‌احتیاطی می‌کردیم که منور پرتاب کردیم، چون ممکن بود جنگل را به آتش بکشیم. بعد هم گفت که باید فردا صبح از آنجا برویم.

خب به نظر من که اصلا اشکال نداشت، چون یک شب تو دنیای وحش دوام آورده بودیم و معلوم نبود روز بعد زنده بمانیم.

وووررررم م

امروز صبح، وقتی پارک را ترک کردیم. دلم می‌خواست هرچه زودتر به خانه مادربزرگ برگردیم.

حداقل آنجا آب گرم داشت و از خرس هم خبری نبود.

ولی مامان هنوز دلش نمی‌خواست که برگردیم. او گفت چون جاهای دورافتاده و خلوت رفته‌ایم این اتفاق‌ها برایمان افتاده و اگر به جاهای شلوغ می‌رفتیم بیشتر بهمان خوش می‌گذشت.

مامان گفت که شنیده پاک‌هایی مخصوص کاروان‌ها هست که همه نوع سرگرمی برای خانواده‌ها دارند و هرچی احتیاج داشته باشی آنجا هست.

این‌کتاب با ۲۲۴ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۳ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 5628141

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha